موضوع: نماز جمعه
تاریخ جلسه : ۱۴۰۴/۶/۲۴
شماره جلسه : ۳
-
خلاصه جلسه گذشته
-
بررسی دلالت آیه بر مذمت ترککنندگان نماز جمعه
-
دیدگاه محقق خویی
-
دیدگاه مرحوم بروجردی
-
ارزیابی دیدگاهها
-
بررسی روایت ابیالجارود
-
بررسی سندی روایت
-
بررسی دلالی روایت
-
نسبت میان «فاسعوا إلی ذکر الله» و «و ذروا البیع»
-
دیدگاه برگزیده
-
منابع مورد بحث در جلسه آینده
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
مرحوم آیتالله خویی تصریح کردهاند که نتیجهای که از آیه به دست میآید، با توجه به اینکه ساختار آن قضیه شرطیه است، چیزی جز وجوب سعی در فرض ندا و اقامه نماز جمعه نیست. به بیان روشن، آیه دلالت دارد که اگر نماز جمعه اقامه شد، سعی به سوی آن واجب است، اما از آن استفاده نمیشود که اصلِ برپایی نماز جمعه به طور ابتدایی نیز واجب باشد. بر این اساس، ممکن است مراد از نماز جمعهای که شارع مقدس آن را خواسته است، همان نماز جمعهای باشد که در زمان حضور معصوم و به دست معصوم برگزار میشود. بنابراین، آیه به وجوب ابتدایی اقامه نماز جمعه دلالت ندارد.
ایشان در ادامه، بخش پایانی آیه «وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا» را شاهد بر این تفسیر دانستهاند. به این معنا که خداوند متعال مسلمانان را سرزنش میکند که پس از آنکه پیامبر اکرم (ص) نماز جمعه را برپا کردند، آن را رها نموده و به تجارت و سرگرمی روی آوردند. پس آیه تنها در مقام مذمت ترک چنین نمازی است، و در فرضی که نماز جمعه اصلاً اقامه نشده باشد، ترک آن مشمول مذمت آیه نخواهد بود.[1]
تقریباً همین برداشت در کلام مرحوم آیتالله بروجردی نیز وجود دارد. ایشان بیان کردهاند که مفاد آیه آن است که اگر نماز جمعه با شرایط و قیود خود اقامه شود، حضور در آن و شتاب به سوی آن بر مردم واجب خواهد بود و ترک آن به بهانههای مختلف، حرام است. با این حال، تعیین اینکه اقامه ابتدایی نماز جمعه بر عهده چه کسی است و شرایط و قیود آن چگونه باید باشد، از قلمرو بیان آیه خارج است.
مرحوم آیتالله بروجردی بحث را توسعه بیشتری داده است و در قالب یک «ان قلت و قلت» این مطلب را مطرح میکند. اشکال این است که اگر بپذیریم آیه بر وجوب عقد و اقامه نماز جمعه دلالت ندارد، دستکم بر این دلالت دارد که صرفا هر گاه نماز جمعه منعقد شد، وجوب سعی به آن وجود دارد، بنابراین آیه در مقام بیان یک کبری کلی است که وجوب نماز جمعه تنها در فرض انعقاد آن واجب است.
ایشان در پاسخ تصریح کردهاند که آیه چنین کبری کلی را نیز بیان نمیکند، بلکه همانند تقریر مرحوم آیتالله خویی صرفاً در مقام توبیخ کسانی است که نماز جمعه را به قصد تجارت یا سرگرمی ترک کردهاند. در واقع، از آغاز این آیات، اعم از «اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع»، «فاذا قضیت الصلاة فانتشروا فی الارض»، و «واذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا الیها و ترکوك قائماً»، همه ناظر به نکوهش کسانی است که نماز جمعه را رها نموده و مشاغل دنیوی را بر آن مقدم داشتهاند.[2]
چنانکه پیشتر بیان شد، کسانی که درصدد اثبات چنین مدعایی از آیه هستند، ناگزیر باید «فاسعوا الی ذکر الله» را به خطبه معنا کنند. مرحوم آیتالله خویی و مرحوم آیتالله بروجردی (علیهماالرحمة) هر دو ذکرالله را به خطبه تفسیر کردهاند. با این حال، این تفسیر بر خلاف نظر بسیاری از مفسران است. گرچه قول مفسران برای ما حجیت ندارد، اما سیاق آیات دلالت روشنی دارد که مقصود از ذکرالله همان نماز است. مهمترین شاهد بر این معنا عبارت «فاذا قضیت الصلاة فانتشروا» است که قرینهای آشکار بر این تفسیر محسوب میشود. افزون بر این، تعبیر «فاسعوا» ظهور در وجوب دارد؛ یعنی آیه بیان میکند که حرکت و شتاب به سوی نماز جمعه بر مکلفان واجب است.
یکی از مواردی که سبب تایید این برداشت میشود، تفسیر قرطبی در معنای «السعی» است. قرطبی در تفسیر خود سه احتمال برای معنای «سعی» ذکر کرده است:
1. سعی قلبی؛ یعنی قصد و نیت. «فاسعوا» به معنای «فاقصدوا ذکرالله» است؛ بدین معنا که نیت رفتن به سوی نماز را داشته باشید. او حتی از حسن نقل میکند: «والله ما هو بسعی علی الأقدام»؛ مقصود، دویدن با پاها نیست، بلکه همان قصد قلبی است.
2. سعی عملی؛ یعنی اقدام و عمل. «فاسعوا» در این معنا معادل «فاعملوا» و «عجّلوا فی العمل» است، همانند کاربرد سعی در آیات «لیس للإنسان إلا ما سعی» و «إن سعیكم لشتّى».
3. سعی بر اقدام بدنی؛ یعنی شتاب حرکتی و گام برداشتن. با این حال، قرطبی تصریح میکند که این معنا صرفاً جنبه فضیلت دارد، نه شرط.
حال اگر فرض کنیم که روایت از نظر سندی اشکالی نداشته باشد، باز هم با مدعای ما منافات ندارد. مدعای ما این است که «سعی» در آیه ظهور در وجوب دارد. معنای آیه چنین است «عَجِّلوا إلی الصلاه»؛ یعنی هنگامی که ندای نماز جمعه بلند شد، همه مشاغل را ترک کنید. حتی در برخی روایات آمده است که اصحاب پیامبر از روز پنجشنبه آماده میشدند تا روز جمعه برای نماز حاضر شوند.
با این حال، امام (علیهالسلام) در روایت ابیالجارود، به مستحباتی مانند گرفتن ناخن، زدودن موهای زائد، غسل جمعه، پوشیدن لباس پاکیزه و استعمال عطر اشاره کرده و آنها را مصادیقی از «سعی» در مراتب پایینتر دانسته است. این توصیهها اصل وجوب سعی را نفی نمیکند، بلکه به صورت مستحبات ضمیمه بر آن افزوده میشود.
پرسش دیگر آن است که آیا «وَذَروا البَیع» تتمهی «فاسعوا» و در نتیجه یک تکلیف بیشتر نیست، یا اینکه حکمی مستقل به شمار میآید؟ ظاهر آیه چنین مینماید که مقصود از «و ذروا البیع» ترک هر امری است که مانع نماز جمعه میشود و بیع در این مقام، خصوصیت ذاتی ندارد. چنانکه صاحب جواهر نیز تصریح کرده، ذکر بیع به عنوان نمونهای از موانع نماز در عصر نزول است و میتوان الغای خصوصیت کرد.
با این بیان، نسبت میان «فاسعوا إلی ذکر الله» و «و ذروا البیع» نه تساوی است و نه عام و خاص مطلق، بلکه عام و خاص من وجه است. گاه سعی هست و بیع وجود ندارد، گاه بیع تحقق دارد و سعی مطرح نیست، و گاه هر دو با هم جمع میشوند. بنابراین، این دو عبارت به دو تکلیف مستقل اشاره دارند. به عنوان نمونه، اگر کسی در خانه نشسته و مشغول کاری نیست، با شنیدن ندای نماز جمعه موظف به حرکت به سوی آن است. حال اگر در این مسیر اقدام به بیعی کند که موجب فوت نماز شود، آن بیع حرام خواهد بود. فقها نیز بر حرمت چنین بیعی تصریح کردهاند. البته قدر متیقن از این حکم مربوط به زمان حضور معصوم است و در عصر غیبت ـ که وجوب نماز جمعه تخییری دانسته شده ـ حرمت بیع محل تردید است.
با توجه به مطالب فوق، اگر گفته شود آیه صرفاً در مقام مذمت ترککنندگان نماز جمعه است و هیچ دلالتی بر تشریع وجوب ندارد، باید «فاسعوا» و «ذکرالله» را به گونهای غیر ظاهر معنا کرد. برخی نیز به جمله «ذلِکُم خَیرٌ لَکُم» استناد کرده و آن را نشانه استحباب دانستهاند. اما این برداشت صحیح نیست؛ زیرا این عبارت همانند «وَأَن تَصُوموا خَیرٌ لَکُم» ظهور در وجوب دارد و از آن تشریع استفاده میشود.
مرحوم آیتالله بروجردی و آیتالله خویی (رحمهماالله) اشکال کردهاند که مفاد آیه تنها این است که «اذا اقیمت صلاة الجمعة بشرائطها یحرم ترکها»، نه اینکه اصل اقامه بر عهده مکلف باشد. در حالی که ظاهر آیه چنین نیست؛ بلکه مفاد آیه چنین است که «اذا دخل وقت صلاة الجمعة فاسعوا الیها»، و لازمه آن «یجب علیکم اقامتها» است.
بر این اساس، همانگونه که از «اذا زالت الشمس فَصَلِّ» یا «أقِم الصلاه لِدُلوک الشمس الی غَسَق اللیل» وجوب اقامه نماز استفاده میشود، از «فاسعوا الیها» نیز وجوب اقامه نماز جمعه استفاده خواهد شد. قضیه شرطیه در اینجا متکفل بیان موضوع است، اما مفاد آن ظهور در تشریع وجوب دارد.
مرحوم صاحب حدائق در این باب نکاتی بیان کرده که در ضمن آن شاید معنای «اذا» روشنتر شود. همچنین ملاعبدالله تونی در یکی از رسائل فقهی خود تصریح کرده که آیه دلالتی بر تشریع نماز جمعه ندارد. بررسی این مطالب در جلسه آینده انجام خواهد شد.
پاورقی
[1] « أنّ غاية ما يستفاد من الآية المباركة بعد ملاحظة كون القضية شرطية إنّما هو وجوب السعي على تقدير تحقق النداء و إقامة الجمعة و انعقادها، و لعلنا نلتزم بالوجوب في هذا الظرف، و سيأتي الكلام عليه إن شاء اللّٰه تعالى، و أما وجوب إقامتها ابتداءً و النداء إليها تعييناً فلا يكاد يستفاد من الآية بوجه كما لا يخفى. و يؤيده قوله تعالى بعد ذلك وَ إِذٰا رَأَوْا تِجٰارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْهٰا وَ تَرَكُوكَ قٰائِماً[1] حيث يظهر منها أن الذمّ إنما هو على تركهم الصلاة بعد فرض قيام النبي (صلى اللّٰه عليه و آله) لها، و اتصاف الجمعة بالانعقاد و الإقامة، فيتركونه قائماً و يشتغلون باللهو و التجارة، و أما مع عدم القيام فلا ذمّ على الترك.» (موسوعة الإمام الخوئي، ج 11، ص 16.)
[2] « فإن قلت: نعم، الآية لا تدل على وجوب العقد، و لكنها تدل بإطلاقها على وجوب السعي إليها كلّما عقدت و أينما أقيمت، و بالجملة مفادها أنه كلّما أقيمت الجمعة يجب السعي إليها، عملا بإطلاق الشرط و عمومه كما يعمل به في نحو: إذا جاءك زيد فأكرمه، و يشمل إطلاق الشرط لما عقدها السلطان أو نائبه و لما عقدها غيرهما.
قلت: ليست الآية في مقام بيان أنّ كل جمعة أقيمت يجب السعي إليها، بل في مقام التوبيخ لمن يفرّ عن الجمعة الصحيحة المعقودة بقصد البيع أو اللهو أو سائر المشاغل. و الحاصل أنها غير مسوقة لبيان وجوب العقد و الإقامة، أو لبيان وجوب الحضور و السعي إلى كل جمعة أقيمت كيفما كانت، بل وردت للتوبيخ على تساهل الحضور و تقديم سائر المشاغل بعد ما فرض إقامة جمعة واجدة للشرائط و ثبت إجمالا وجوب السعي إليها.» (البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر، ص 16.)
[3] « قَوْلُهُ تَعَالَى (فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ) أختلف في معنى السعي ها هنا عَلَى ثَلَاثَةِ أَقْوَالٍ: أَوَّلُهَا: الْقَصْدُ. قَالَ الْحَسَنُ: وَاللَّهِ مَا هُوَ بِسَعْيٍ عَلَى الْأَقْدَامِ وَلَكِنَّهُ سَعْيٌ بِالْقُلُوبِ وَالنِّيَّةِ. الثَّانِي: أَنَّهُ الْعَمَلُ، كَقَوْلِهِ تَعَالَى: وَمَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَسَعى لَها سَعْيَها وَهُوَ مُؤْمِنٌ وقوله: إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى، وَقَوْلِهِ: وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا مَا وَهَذَا قَوْلُ الْجُمْهُورِ. وَقَالَ زُهَيْرٌ: سَعَى بَعْدَهُمْ قَوْمٌ لِكَيْ يُدْرِكُوهُمُ وَقَالَ أَيْضًا: سَعَى سَاعِيًا غيظ بن مرة بعد ما ... تَبَزَّلَ مَا بَيْنَ الْعَشِيرَةِ بِالدَّمِ، أَيْ فَاعْمَلُوا عَلَى الْمُضِيِّ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ، وَاشْتَغِلُوا بِأَسْبَابِهِ مِنَ الْغُسْلِ وَالتَّطْهِيرِ وَالتَّوَجُّهِ إِلَيْهِ. الثَّالِثُ: أَنَّ الْمُرَادَ بِهِ السَّعْيُ عَلَى الْأَقْدَامِ. وَذَلِكَ فَضْلٌ وليس بشرط.» (الجامع لأحكام القرآن، ج 18، ص 101.)
[4] « وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا- إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ قَالَ:اسْعَوْا أَيِ امْضُوا، وَ يُقَالُ اسْعَوْا اعْمَلُوا لَهَا، وَ هُوَ قَصُّ الشَّارِبِ وَ نَتْفُ الْإِبْطِ وَ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ وَ الْغُسْلُ- وَ لُبْسُ أَفْضَلِ ثِيَابِكَ وَ تَطَيُّبٌ لِلْجُمُعَةِ فَهُوَ السَّعْيُ،» (تفسير القمي، ج 2، ص 367.)
[5] « حُكِيَ أَنَّ أَبَا اَلْجَارُودِ سُمِّيَ سُرْحُوباً، وَ نُسِبَتْ إِلَيْهِ اَلسُّرْحُوبِيَّةُ مِنَ اَلزَّيْدِيَّةِ، سَمَّاهُ بِذَلِكَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: وَ ذَكَرَ أَنَّ سُرْحُوباً اِسْمُ شَيْطَانٍ أَعْمَى يَسْكُنُ اَلْبَحَرِ، وَ كَانَ أَبُو اَلْجَارُودِ مَكْفُوفاً أَعْمَى أَعْمَى اَلْقَلْبِ.» و « عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِي اَلْقَاسِمِ اَلْكُوفِيِّ، عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ، عَنْ زُرْعَةَ، عَنْ سَمَاعَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: ذكر أبو عبد اللّه عليه السّلام كثير النّواء، و سالم بْنَ أَبِي حَفصَةَ، وَ أبا اَلْجَارُودِ، فَقَالَ: كَذَّابُونَ مُكَذِّبُونَ كُفَّارٌ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اَللَّهِ، قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَذَّابُونَ قَدْ عَرَفْتُهُمْ فَمَا مَعْنَى مُكَذِّبُونَ؟ قَالَ: كَذَّابُوَن يَأْتُونَّا فَيُخْبِرُونَّا أَنَّهُمْ يُصَدِّقُونَّا وَ لَيْسُوا كَذَلِكَ، وَ يَسْمَعُونَ حَدِيثَنَا فَيُكَذِّبُونَ بِهِ» (اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 495-496.)
منابع
بروجردی، حسین، البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر، قم - ایران، مکتب آية الله العظمی المنتظري، 1416.
خویی، سید ابوالقاسم، موسوعة الإمام الخوئي، قم - ایران، مؤسسة إحياء آثار الامام الخوئي، 1418.
قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1364.
قمی، علی بن ابراهیم و جزایری، طیب - جزایری، طیب، تفسير القمي، قم، دار الکتاب، 1404.
کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1404.
نظری ثبت نشده است .