حسادت، مقابله با فعل خدا
۱۸ آذر ۱۴۰۴
۱۲:۰۵
۳
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
یعنی این نگاه که حسد صرفاً یک صفت پست نفسانی در فرد است و تأثیری بر جامعه ندارد، نیاز به اصلاح دارد. ممکن است کسی تصور کند حسد یک مسأله کاملا شخصی است، مانند علاقه انسان به یک چیز اما چنانچه دقت نماید متوجه می شود، حسد همانطور که روایات می فرمایند سر از دشمنی با نعمتهای الهی در می آورد. میتوان گفت حسد حتی نوعی دشمنی و تقابل با فعل خداوند متعال است، زیرا نعمتهای الهی صنع خدا بر افراد است و حسود میخواهد آن فضیلت از آنها گرفته شود و این در حالیست که خداوند فرموده است: «وَاسْأَلُوا اللهَ مِن فَضْلِهِ» فضائل و نعمتها را ازمن درخواست کنید و به نعمتهایی که به دیگران دادهام چشمداشتی نداشته باشید.
در این جلسه به جهت دیگری اشاره میکنم؛ از آیات قرآن استفاده میشود خداوند به برکت اسلام، قرآن و دستورات دینی، الفتی بین قلوب مؤمنین ایجاد کرده است. این کار خداست و در چند آیه به آن اشاره شده است. مثلاً در آیه ۱۰۳ سوره مبارکه آل عمران میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا»
اینکه در روایات فرمودهاند: «المؤمن أخو المؤمن» به همین آیه برمیگردد. به این نکته دقت شود که اصولاً هر روایتی ریشه در آیات قرآن دارد. اگر از ائمه ما میپرسیدند این روایتی که بیان فرمودید مستند به کدام آیه از قرآن کریم است بلافاصله با قرائت آیهای از قرآن جواب سائل را میدادند. در هر حال خدا بین قلوب مؤمنین تألیف ایجاد کرده است بنابراین یک مؤمن نمیتواند نسبت به مؤمن دیگر بیتفاوت باشد؛ اگر خیرخواه باشد، دستگیری و کمک به او میکند.
همچنین آیه ۶۳ سوره انفال: «وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ» نشان میدهد تألیف قلوب مؤمنین فعل مهم خداوند است و انسان قدرت ایجاد آن را ندارد. قلب حرم الله است و بسیاری از امور قلب دست خداست.
یا در آیه شریفه: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» اگر کسی بخواهد محبتش در قلوب مردم جای بگیرد، تلاش شخصی او کافی نیست؛ حتی اگر تمام آنچه که درزمین هست را انفاق کند، تا خدا نخواهد، این محبت ایجاد نمیشود. خداست که قلوب را متوجه شخصیتهایی مانند امام راحل میکند، و مردم فانی در آن شخصیتها میشوند و تشییع جنازهای برگزار میکنند که در تاریخ بینظیر بوده است. اینها کار خداست. باید «تُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ» را باور کنیم.
سخن ما اینست که حسادت، مقابله با تألیف قلوب است که فعل حق تعالی است. برای اینکه پی ببریم این صفت تا چه مقدار میتواند مبغوض خدا باشد به این مثال توجه شود اگر یک مهندس یا معمار تلاش کند و ساختمانی عظیم بسازد آنگاه شخصی پیدا شود که بخواهد آن را خراب کند، چه بغضی در آن سازنده بنا ایجاد میشود. حال خدا بین بندگانش تألیف قلوب کرده و حسادت میخواهد این تألیف را از بین ببرد و قلب افراد را نسبت به هم خراب کند؛ این مقابله با فعل خداست.
در روایات پیامبر(ص) تذکر و هشدار دادهاند که با نعمتهای خدا دشمنی نکنید. از آیات قرآن نیز میتوان فهمید که حسادت مقابله با این فعل بزرگ خداست. همه نعمتها، چه مال، چه جمال، چه کمال، چه علم، عنایتی است که خدا به انسان نموده. هر چند برخورداری هر انسان از نعمتی که خدا به او عنایت فرموده ممکن است جزئی به نظر برسد، اما تألیف قلوب، تألیف قلوب یک جامعه است که اگر از بین برود جامعه را گرفتار می کند. بسیاری از بدبختیها، جنگها و نزاعهای بشر ریشه در همین حسادت دارد.
اگر انسان توجه یابد حسادت مقابله با تألیف قلوب است، خبث و رذاالت آن را بهتر درک میکند. وقتی انسان مجموعه دین را یک نظم و ربط ببیند و به حکمت خدا توجه کند، متوجه میشود حتی هدیه افراد به هم، چه آثار فراوانی فراتر از این ظاهر دارد. هدیه علاوه بر آنکه گیرنده را خوشحال میکند و به دهنده آن هم سود میرساند، در رتبهای بالاتر و فراتر موجب تحکیم فعل خدا در جامعه میشود.
خدا در قلوب مؤمنین الفت ایجاد نموده و آنها با هدیههای کوچک و بزرگ ـ هدیه شوهر به همسر، همسر به شوهر، پدر به فرزند، فرزند به والد، برادر به برادر، مؤمن به مؤمن دیگر، استاد به شاگرد، شاگرد به استاد ـ این الفت را در قلبهای خود تحکیم میکنند.
روح هدیه این است که من خیر و سعادت و رشد تو را میخواهم و از عقبماندن یا بیماری تو ناراحت میشوم. دقت دراین موارد روشن میسازد که خداوند کار خود را با حکمت انجام داده است: «وَهُوَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ» یکی از کارهای خدا تألیف قلوب است: «أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» این تألیف محدود به اعراب جاهلیت نیست؛ این آیه زمینهای برای حدیث ثقلین است: پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللهِ وَعِتْرَتِي». تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) موجب تألیف قلوب مؤمنین میشود.
در هر زمانی این تألیف قلوب باید حفظ شود و محدود به زمان پیامبر و اعراب جاهلیت نیست.
باید بدانیم موثرترین عامل صلح و تألیف در جامعه وآنچه که ارتباط منطقی و حکیمانه وعاطفی بین مردم ایجاد میکند، قرآن و عترت است. در مقابل یکی از مهمترین موانع این فرآیند حسادت است. حسد زیان اجتماعی نیز دارد و جامعه را از بین میبرد، موجب اضطراب و نزاع در مردم میشود.
امیرالمومنین(ع) میفرماید: «اِذَا اَمْطرَ التَّحَاسُدُ نَبَتَتِ التَّفَاسُدَ»؛ وقتی حسادت در قلب انسان همچون باران فرو ریزد، گیاه فساد رشد میکند.
وقتی حسد در درون کسی فعال شود، اولین نشانه آن باز شدن زبان او علیه دیگران ست.
چرا در روایات، سکوت مؤمن یک فضیلت به شمار آمده؟ چون انسان ساکت بیشتر فکر میکند و تمرکز ذهنی دارد. افرادی که زیاد حرف میزنند، قدرت فکر کمتری دارند. این امر در روایات نیز آمده است: «کَثرَةُ الکَلامِ مِن قِلّة العَقلِ»، از کلام لهوی و بیاثر که مطلقاً باید پرهیز نمود اما در مورد کلمات معمولی هم انسان باید دقت کند.
انسانها وقتی کنار هم مینشینند، معمولاً از هم میپرسند چه خبر؟ گاهی خبر علمی به هم میدهند، گاهی خبری از قیامت میدهند، اینگونه سخنان خوب است. اما گاهی خبر فرد صرفاً درباره مال، مقام یا احترام و موقعیت دیگران است. این نوع صحبتها حس حسادت را در افراد زنده میکند.
لذا یکی از حکمتهای سکوت این است که حسد در انسان خفته بماند. همانطور که در روایات آمده، انسان حسود از شنیدن بدی دیگران خوشحال میشود. هنگامی که از رفیق، عالم، بازاری یا همشهری ما بدگویی میشود خود را امتحان کنیم اگر از شنیدن آن خوشحال شدیم، این نشان حسادتی است که در دل ما شکل گرفته است.
در معنای حسد عرض شد که حسد صرفاً تمنی زوال نعمت از دیگری نیست. اگر بخواهیم صبغه اصولی به روایات بدهیم، باید بگوییم حسد از معنای لغوی خود توسعه یافته است.
حتی کسی که از شنیدن بدگویی نسبت به دیگران خوشحال میشود، حسود است. یا در روایت امیرالمؤمنین(ع) آمده است: «الحاسد مغتاظ علی من لا ذنب له» اگر انسان بر کسی که هیچ گناهی نکرده و اشتباهی مرتکب نشده غیظ و غضب کند و داد بر سر او زند، این نشانه حسادت است.
ممکن است یک رئیس نسبت به زیردست خود یا صاحب کارخانه نسبت به کارگرانش بیجهت داد بزند. بعضی از تجار هم همینطورند. وقتی به آنها گفته میشود چرا داد زدی؟ پاسخ میدهند که این نوعی از مدیریت است. در حالی که انسان حق ندارد با یک مؤمن بیگناه چنین رفتاری نماید. مدیر باید سعه صدر داشته باشد و حتی اگر زیردستش خطایی کرد، اغماض کند. فریاد کشیدن بر سر کسی جایز نیست مگر آنکه مرتکب خطا یا جنایتی شده یا آن فرد حاکم جور و ستمگری باشد، اما نسبت به کسی که هیچ گناهی نکرده، این رفتار ناشی از حسادت است. فرد حسود خشم میکند و غیظ مینماید، همانطور که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «الحاسد مغتاظ» پدران، مادران، بزرگان و هر کسی که تفوقی بر دیگری دارد باید بداند که داد بیجهت ناشی از حسادت است.
خلاصه آنکه حسادت مقابله با فعل مسلم الهی است که تألیف قلوب است. حسادت صرفاً یک مرض شخصی نیست؛ آثار سوء اجتماعی دارد که برخی دیگر از موارد آن انشاءالله در جلسه بعد بیان خواهد شد.