تمنی فضل خدا، راه درمان حسد
۱۱ آذر ۱۴۰۴
۱۲:۵۸
۲
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
هر چند صفت حسد تا یک حدی ذاتی انسان است، ولی هنگامی که بخواهد در نفس بروز پیدا کند، اگر انسان در همان لحظات اول بلافاصله به آن بیاعتنایی کند و مجال بروز را از آن بگیرد، مانع ریشه دواندن آن می شود. وقتی انسان احساس کرد میخواهد به فردی حسد ورزد که چرا خدا فلان نعمت را به او داده، قبل از آنکه تمنّی کند آن نعمت از او سلب شود. اگر به خود نهیب زند و تذکّر دهد و موعظه کند چرا نفس خود را مشغول به دیگری کردهای؟ به فکر لطفهایی که خدا به تو کرده و نعمتهایی که به خودت عنایت کرده باش، ریشه حسادت را در وجودش قلع و قمع می سازد.
البته این نیاز به تلاش فراوان دارد؛ با یک گفتن و یک تصمیم حاصل نمیشود. ما چنان عادت کردهایم که نفسمان میل دارد اخبار بد دیگران را بشنود. خود این نمایانگر یک صفت پست در انسان است. در حالی که میل به شنیدن خبرهای خوب دیگران بسیار پسندیده است؛ شنیدن موفقیتهای افراد، به نتیجه رسیدن تلاشهای آنها، و اینکه انسان برای آنها دعا کند.
اصولاً پیگیری جزئیات زندگی افراد و خصوصیات آنان هیچ ارزشی ندارد چه رسد به پیگیری عیوب و نواقصشان که سر از غیبت درمیآورد. چنانچه انسان نفس خود را آزاد و رها کند، تمایلاتش روز به روز بیشتر میشود؛ دائماً میخواهد در زندگی دیگران کنکاش و جستجو کند. لذا باید همان لحظه عنان نفس را در دست گیرد و به خود نهیب زند: حیف از این نفسی که خدا به من داده؛ من باید آن را برای خودم، برای تکامل خودم، برای ابدیت خودم به کار ببرم. این یک سرمایه خدادادی است و باید آنرا برای خودم استفاده کنم چکار دارم به دیگران،
باید این سؤال و پاسخش دائما در ذهن انسان باشد خدا که انسان را برای ابدیت آفریده، بعد از این عالم هم که عالم برزخ و بعد از آن عالم قیامت است؛ عالم قیامت هم که پایانپذیر نیست، حال برای این ابدیت چه چیزی در اختیار ما قرار داده که به وسیله آن بتوانیم در ابدیت حضور پیدا کنیم؟ پاسخ همین نفس و روح است، همین «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» است. نباید بگذاریم این ودیعه الهی آلوده شود. هر ذره آلودگی که در آن پدید آوریم، ضربه به ابدیت خود زدهایم و جلوی رشد خود را گرفتهایم.
در آیه ۳۲ سوره مبارکه نساء که قبلا اشاره کردیم، نکات دیگری هم هست «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ» یکی از راههای ریشه کن کردن حسد اینست که ظاهر آیه این آیه شریفه میفرماید: آنچه را خدا به برخی از شما داده، شما همان را تمنّی نکنید. خدا به شخصی خانهای خوب و بزرگ، یا پست و مقامی عنایت فرموده، کسی نگوید این نعمت از او گرفته شود و به من داده شود.
خدای تبارک و تعالی نهی از تمنّی نعمت دیگران کرده و سپس میفرماید: «لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» خدا برای هر مرد و زنی روزی و نصیبی از آنچه به دست میآورند، قرار داده است. شما نصیب و روزی آنان را تمنی نکنید بلکه «وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» بلکه مسألت از فضل خدا کنید.
در روایتی که ذیل این آیه شریفه وارد شده، سائل از امام سوال میکند: «جُعِلْتُ فِدَاکَ، إِنَّهُم یَقُولُونَ: إِنَّ النَّوْمَ بَعْدَ الفَجْرِ مَکْرُوهٌ» معروف است که می گویند خوابیدن بعد از اذان صبح مکروه است. چرا؟ حضرت می فرمایند: «لِأَنَّ الأَرْزَاقَ تُقَسَّمُ فِي ذَلِكَ الوَقْتِ»؛ زیرا خداوند در آن وقت رزق و روزی بشر را تقسیم میکند.
سائل میپرسد: اگر کسی در آن موقع خواب باشد، آیا خدا به او رزق نمیدهد؟ امام میفرمایند: «إنَّ الأَرْزَاقَ مُوَظَّفَةٌ مُقَسَّمَةٌ» ارزاق تقسیم شده و هر کسی رزقی دارد. «وَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى فَضْلٌ يُقَسِّمُهُ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ» اما خداوند در آن زمان یعنی بین طلوع فجر تا طلوع خورشید از فضل خود رزق خاصی به انسان عطا میکند، لذا دراین آیه شریفه میفرماید: «وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» از فضل خدا مسئلت کنید.
در روایت دیگری آمده است: «إِنَّ اللَّهَ قَسّمَ الْأَرْزَاقَ بَيْنَ عِبَادِهِ وَأَفْضَلَ فَضْلاً كَثِيراً لَمْ يُقَسِّمْهُ بَيْنَ أَحَدٍ» و سپس میفرماید: «وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» هیچ وقت نخواهید نعمتی را که دیگری دارد خدا از او گرفته و به شما بدهد؛ این شدنی نیست! خدای تبارک و تعالی برای هر کس رزق معینی قرار داده است: «لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ» اینکه هر کسی چقدر عمر داشته باشد یا رزق و روزی او چه باشد، همه مشخص است. این حرف که فلانی عمر طولانی دارد، خدا بقیه عمرش را از او گرفته و به من بدهد؛ حرف باطلی است. چون اجل هر کسی معین است، اینکه چه مقدار زندگی کند؟ چه مقدار رزق به او برسد؟ چه اعتباری در جامعه داشته باشد؟ همه مشخص شده است. پس هیچ وقت نگویید خدا از او بگیرد و به من بدهد.
راه صحیح، همان قاعدهای است که خدا قرار داده: «وَاسْأَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ» از فضل خدا مسئلت کنید. یعنی «اللهم ارزقنا من فضلک»؛ رزقی را طلب کنید که ناشی از فضل خداست. اگر چنین درخواستی از خدا کنید، نظیر یا بهتر از آنرا خدا به شما می دهد چون این فضل خداست.
در ذیل همین آیه، روایتی عجیب نیز وارد شده که امام می فرمایند: خدای تبارک و تعالی رزق حلال هر کس را مشخص کرده است. اگر کسی به رزق حرام روی آورد و آن را وارد زندگی خود کند، خدای تبارک و تعالی تقاص میگیرد؛ یعنی از آن رزق حلال او کم میشود. بنابراین کسانی که به سمت حرام میروند، تصور نکنند مالشان زیاد میشود؛ خیر، از رزق حلالی که برایشان مقدر شده، کسر میشود.
پس وقتی چنین چیزی وجود دارد، چرا حسد داشته باشیم؟ رزق ضابطه دارد و مشخص است. رزق تنها خوراک و غذا نیست؛ همه نعمتهای الهی رزق خداست: جوانی رزق است، علم رزق است، عبادت رزق است. مواد غذایی و دیگر نعمتها نیز یک تجلی از رزق خداست.
یک خاطره هم یادم آمد: مرحوم والد ما رضوان الله تعالی علیه چند ماه قبل از فوتشان درباره کتاب شرح تحریرالوسیله فرمودند: «خیلی دلم میخواست خدا به من عمری بدهد تا این کتاب را کامل کنم، ولی رزق من از تألیف تمام شد» این تعبیر برای من بسیار تازه بود؛ یعنی رزق او از تألیف به پایان رسید و دیگر نتوانست حتی یک کلمه بنویسد. مثلاً کسی ۱۰۰ جلد کتاب نوشته، این رزق برای او معین بوده و خدا این مقدار برایش قرار داده است.
در همه جهات، در علم، عبادت و دیگر امور، رزق معین است. بنابراین انسان نباید آنچه را که دیگران دارند تمنی کند. نبایدگفت خدا فلان مقام یا مال را از او بگیرد و به من بدهد. این اصلاً شدنی نیست.
اگر عقلانی فکر کنیم، چنین تمنی ای انجام نمیدهیم. حسد یک رذیله و گناه است و انسان را گرفتار میکند. اگرانسان بخواهد تمنی از خدا کند، باید چیزی را بخواهد که شدنی باشد، نه چیزی که خدا نمیتواند به کس دیگر منتقل کند.
آیه شریفه«وَاسْأَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ» برای درمان بسیاری از امراض نفسانی کاربرد دارد. اگر این آیه در ذهن ما باشد، دیگر غیبت نمی کنیم، تهمت نمیزنیم و آبروی کسی را نمیبریم. انسان وقتی ضعیف است، گرفتار این وادی میشود و میخواهد چیزی به دست آورد؛ قرآن میفرماید: از فضل من بخواه، من به تو میدهم.
این آیه را در درس خواندن هم میتوان مد نظر قرار داد. طلبهها باید بگویند: خدایا از فضل خودت در علم به ما بده. برای ما علمی مقدر کردهای، ولی از فضل خودت به ما بده. این واقعیت عالم است؛ هر چند همگی جاهلیم و از معصومین فاصله داریم، انسان از فضل خدا اطلاع کمی دارد. پس از فضل خدا بخواهیم «وَاسْأَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ». عوام نیز میتوانند از فضل خدا بهرهمند شوند؛ برخی تنها مال و ثروت میخواهند که حیف است.
در عبادت نیز میتوانیم بالا برویم «وَاسْأَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ»؛ بگوییم خدایا ما را در عبادت بالا ببر. این چه عبادتی است که انجام میدهیم؟ باعث شرمساری است. این آیه زندگی انسان را تغییر میدهد؛ دیگر به درگیری و نزاع با دیگران نمیپردازد. بسیاری از دعواها سر مال دنیاست، اگر کسیکه حقی از او خورده شد، از خدا بخواهد جبران کند، خدا جبران میکند.
در ذیل همین آیه شریفه، امام باقر(ع) میفرمایند: «وَذِكْرُ اللهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أَبْلَغُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِي الْأَرْضِ»، اینها امور معنویاند و عقل به آن نمیرسد. عقل میگوید از صبح زود دنبال کار و تلاش باش؛ اما اسلام میگوید: وقتی طلوع فجر شد، مشغول ذکر خدا شو. این در به دست آوردن رزق و گشایش ابواب رزق برای تو اثر بیشتری دارد. رزق دست خداست و خدا زودتر به انسان میرساند.
در روایت دیگری امام سجاد(ع) میفرمایند: «مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا»، بعد فرمودند: «وَإِنَّ لِذَلِكَ لَشُعَباً كَثِيرَةً وَلِلْمَعَاصِي شُعَباً وَهِيَ مَعْصِيَةُ إبْلِيسَ حِينَ أَبى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ»، اولین معصیت که در عالم اتفاق افتاد، تکبر بود. به ابلیس گفته شد به آدم سجده کند، نکرد و تکبر ورزید.
دومین معصیت حرص و طمع بود: «وَهِيَ مَعْصِيَةُ آدَمَ وَحَوَّاءَ حِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُمَا: فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ»، آدم و حوا نهی شدند از خوردن شجره، اما آنها آنچیزی که به آن احتیاجی نداشتند را برداشتند: «فَأَخَذَا مَا لَا حَاجَةَ بِهِمَا إِلَيْهِ فَدَخَلَ ذَلِكَ عَلَى ذُرِّيَّتِهِمَا». این حرص و طمع تا روز قیامت در ذریه آنها ادامه دارد: «أَكْثَرَ مَا يَطْلُبُ ابْنُ آدَمَ مَا لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَيْهِ».
معصیت سوم، حسد است که قابیل فرزند آدم نسبت به برادرش هابیل مرتکب شد. «مَعْصِيَةُ ابْنِ آدَمَ حَيْثُ حَسَدَ أَخَاهُ فَقَتَلَهُ». از این معصیت، شعبههایی ایجاد شد: حب النساء، حب الدنيا، حب الرياسة، حب الراحة، حب الكلام، حب العلو و الثروه.
این هفت صفت ناشی از حسد است و همگی در حب دنیا جمع میشوند: «فَاجْتَمَعْنَ كُلُّهُنَّ فِي حُبِّ الدُّنْيَا» بر این اساس است که گفته شده: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ».
نتیجه روایت این است که حسد، انسان را به حب دنیا میرساند و در این حب دنیا بسیاری از معاصی جمع میشوند. تا دیر نشده باید فکری به حال خودمان کنیم. خداوند همه ما را از این بلیه حفظ کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته